انگار همه مردم میخواهند روزهای آخر کتاب بخرند. ما هم نگران کمبود کتابها و تمام شدنشان، زودتر از پایان نمایشگاه هستیم. امروز، دوستداران دکتر چمران را زیاد دیدیم.
مهدیه پالیزبان
هفتمین روز نمایشگاه، روز آرامی بود. انگار همه مردم میخواهند روزهای آخر کتاب بخرند. ما هم نگران کمبود کتابها و تمام شدنشان، زودتر از پایان نمایشگاه هستیم. امروز، دوستداران دکتر چمران را زیاد دیدیم؛ کسانی که امام صدر را از چمران شناخته بودند؛ دختری، دانشجوی داروسازی که داشت دنبال غرفه چمران میگشت، اول به غرفه ما رسید و از هنرستان فنی جبل عامل پرسید. وقتی شنید آنجا هنوز فعال است و در جنوب لبنان، مردم هنوز اسم بچههایشان را چمران میگذارند، از شادی و هیجان زبانش بند آمده بود. کتابهای امام را گرفت و گفتیم کتاب لبنان چمران را هم بخواند.
چند دختر جوان هم سراغ غرفه چمران را گرفتند. علاقه به چمران، نقطه آشنایی بسیاری با امام صدر است. ما هم به علاقمندان چمران پیشنهاد کردیم درباره امام هم بخوانند تا چمران را بشناسند. دختر جوانی که کتابهای امام را خریده بود، چند دقیقه بعد با مادر و برادر کوچکش برگشت. کتاب «مردی که زنده میماند» را به برادرش هدیه دادیم تا خاطرهای از امام موسی داشته باشد.
در این روزها، کتابهای خود امام صدر فروش بینظیری داشته است. خیلیها وقتی میشنوند اینها، صحبتهای خود اوست، مشتاقانه کتاب را ورق میزنند. بسیاری، آخرین عکس امام را که زینت بخش غرفه است میخواهند. ما هم شرمنده میشویم که آن عکس را نداریم و تنها میتوانیم برایشان بلوتوث کنیم. نوه امام هم امروز سری به غرفه زد و رفت. در آخرین ساعت فعالیت نمایشگاه خانمی به غرفه آمد و گفت در مجموعه داستانی که نوشته است، داستانی درباره امام صدر هم دارد.
قرار شد روزهای بعد دوباره به غرفه سربزند. چراغهای سالن خاموش شده بود که دانشجویی از دانشگاه هنر به غرفه آمد و از پیدا کردن موسسه امام بسیار خوشحال شد و افسوس خورد که چرا زودتر اینجا را پیدا کرده است. غرفه امسال نمایشگاه نشان داد خیلیها بدنبال نامی از امام موسی صدر در ایران هستند.